کد مطلب:28624 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

گریستنِ امام، هنگامِ رسیدن به کربلا












2426. وقعة صفّین - به نقل از حسن بن كثیر، از پدرش -:علی علیه السلام به كربلا درآمد و [ چندی] توقّف ورزید. به وی گفته شد:ای امیر مؤمنان! این[ جا ]كربلاست.

گفت:«جای كَرب و بلاء (اندوه و آسیب )!».

سپس با دست خویش به جایی اشاره كرد و گفت:«این جا باراندازشان است و استراحتگاه شترانشان است».

آن گاه با دستش به مكانی دیگر اشاره كرد و گفت:«این جا خون هاشان ریخته می شود».[1].

2427. الفتوح:[ علی علیه السلام] در راه شد تا به دِیر كَعب فرود آمد و باقی مانده روز و نیز شب را در آن جا مكان گُزید. صبحگاهان باز در راه شد تا به كربلا رسید، سپس به كرانه فرات نظر افكند:در آن جا، درخت خرمایی دید و گفت:«ابن عبّاس! آیا این مكان را می شناسی؟».

گفت:نه، ای امیر مؤمنان! آن را نمی شناسم.

گفت:«بدان كه اگر تو نیز همچون من این سرزمین را می شناختی، از آن در نمی گذشتی، مگر آن كه همانند من گریه كنی».

سپس علی علیه السلام سخت گریست، چندان كه ریشش از اشك هایش خیس شد و اشك بر سینه اش جاری گشت. پس گفت:«آه! مرا با خاندان ابو سفیان چه كار؟!».

سپس به حسین علیه السلام روی كرد و گفت:«شكیبا باش ای ابو عبد اللَّه! پدرت از آنان همان دیده كه تو پس از من خواهی دید».

آن گاه علی علیه السلام در زمین كربلا به گذار پرداخت، گویی چیزی را می جوید. سپس نشست. آب خواست، وضوی نماز گزارد، پس برخاست و آن قدر كه می خواست، نماز خواند. سپاه نیز آن جا، نزدیك نینوا[2] بر كرانه فرات، فرود آمده بودند.

آن گاه، دَمی سرش سنگین شد و [ قدری ]در خواب شد و ناگاه هراسناك برخاست و گفت:«ابن عبّاس! آیا بگویمت كه اكنون در خواب چه دیدم؟».

گفت:آری، امیر مؤمنان!

گفت:«مردانی دیدم سپید روی؛ در دست هاشان بیرق هایی سپید بود و شمشیرهاشان را به كمر بسته بودند. سپس گرداگرد این زمین، خطّی كشیدند. آن گاه، این درخت خرما را دیدم كه بر خاكْ شاخ گسترد. نیز نهری دیدم كه در آن خون تازه روان بود و فرزندم حسین را دیدم كه در آن خون، غرقه بود و یاری می خواست؛ امّا كسی به یاری اش نمی آمد. سپس دیدم كه آن مردان سپیدْچهره از آسمان فرود آمدند و ندا در دادند:ای خاندان پیامبر! صبور باشید، صبور! شما به دست پلیدترینِ مردم كشته می شوید. ای ابو عبد اللَّه! این بهشت مشتاقِ توست.

آن گاه، [ آن مردان سپید روی] به سویم آمدند و با بزرگداشتِ من گفتند:مژده باد تو را ای ابو الحسن! هر آینه، فردا كه مردم نزد پروردگار جهان ها به پا می ایستند، خداوند، چشم تو را به فرزندت حسین روشن گردانَد.

سپس بیدار شدم، حال آن كه تاكنون چنین خوابی ندیده بودم. به آن كه جان علی در دست اوست، سوگند، [ پیامبر] راستگویِ تأیید شده، ابو القاسم، مرا خبر داد كه همین خواب، آری همین خواب را هنگامِ بیرون شدنم برای نبرد با تجاوزگران به خودمان، خواهم دید. این، سرزمین كربلاست كه فرزندم حسین و پیروانش و دسته ای از فرزندان فاطمه، دختِ محمّد صلی الله علیه وآله در آن دفن می شوند. همانا این مكان نزد آسمانیان مشهور است و آن را به نام سرزمین كرب و بلا (اندوه و آسیب) می شناسند. هر آینه از این زمین، گروهی برانگیخته خواهند شد كه بی محاسبه به بهشت داخل می شوند».[3].

ر. ك:ج 11، ص 133 (پیشگویی امام درباره حوادث آینده/شهادت امام حسین در كربلا).









    1. وقعة صفّین:142، بحار الأنوار:420/32 و ج 58/339/41، شرح نهج البلاغة:171/3.
    2. جایی است از توابع كوفه بر ساحل دجله. بخشی از آن را كربلا می نامند كه حسین علیه السلام در آن كشته شد. (معجم البلدان:339/5)
    3. الفتوح:551/2. نیز، ر. ك:وقعة صفّین:140.